افغانستان و اوکراین؛ چرا دو اشغال مشابه دو عکسالعمل متناقض را در پی داشت؟
عبدالله عزام
پس از دو دهه اشغال نظامی امریکا بر افغانستان، روسیه به همسایهای شرقیاش اوکراین کشورِ نسبتاً متمدن و آرام اروپایی حمله نظامی کرد. وقتی نیروهای روسی وارد اوکراین شدند به شمول زنان هزاران تن از مردم عام برای دفاع از کشور خود اسلحه برداشتند. همچنان به صدهاهزار تن از کشورهای مختلف برای یکجا شدن در دو طرفِ جنگ تمایل نشان دادند تا بر اهداف این کشورها بجنگند.
تا نوشتن این مقاله، جنگ در مناطق مختلف اوکراین جریان دارد و به اثر حملات شدیدی که باعث تخریب و ویرانی زیادی شهرها شده نیروهای روسی پیشروی کردهاند. از میدانهای جنگ گزارشها از تلفات مردم عام و جنایات جنگی به نشر میرسد. چنانچه از آغاز جنگ تاکنون حدود 2.5 میلیون تن از این کشور آواره شدهاند. تصاویر ماهوارهای نشان میدهد زیر بناها و جاهای مسکونی به اندازه زیاد تخریب و یا از بین رفته است.
در افغانستان بیست سال قبل نیز حین حوادث به وقوع پیوست. شهرها بمباران شد، مردم عام قتل عام گردیدند و صدها هزار تن مجبور به فرار از کشور شدند. در واقع جنایات جنگی قابل ملاحظهای در این کشور صورت گرفت. تعداد زیاد از افغانها به دلایل نامعلوم و بدون اسناد و مدارک به مدت زمان زیاد به زندانها انداخته شدند. افغانها برای دفاع از کشور خود اسلحه به دست گرفته و به حاکمیت ظالمانهای بیگانگان تسلیم نشدند. در واقع جنگ اوکراین و افغانستان از دیدگاه اشغال مشابه یکدیگر اند، ولی به این دو حمله عکسالعملهای جهانیان به صورت بنیادی متفاوت میباشد.
من از 24 فبروری سال جاری 2022 تاکنون اخبار مربوط به جنگ اوکراین را دنبال میکنم. عکسالعملهای نژادپرستانه و متناقضِ جامعه مدنی و جهانیان به این دو حمله مرا در حیرت انداخته است. وقتی که بیش از چهل کشور جهان افغانستان را مورد اشغال قرار داد این حمله زیر نام «جنگ علیه تروریزم» و از بین بردن «تهدید امنیتی ملی امریکا و غرب و سایر نامهای دیگر» توجیه شد؛ اما زمانی که به اوکراین حملهای نظامی صورت گرفت تمام جهان این عمل پوتین را مورد انتقاد قرارداده و آن را تقبیح کردند. آنها این حملهای نظامی روسیه به اوکراین را «تجاوز»، «نقطه عطف در تاریخ اروپا» و... نام گذاشتند.
من نمیخواهم بالای چگونگی حملهای روسیه به اوکراین قضاوت نمایم، به دلیل اینکه پیرامون این جنگ جهانیان زیاد سخن گفتهاند، ولی این را به وضاحت گفته میتوانم زمانی که امریکا زیر نام جلوگیری از تهدید امنیت ملی کشورش به افغانستان و عراق جنگ را آغاز کرد جهانیان همه خاموش بودند. پوتین هم میتواند دلیل حمله به اوکراین را پیوستن این کشور به پیمان ناتو به عنوان تهدید امنیت ملی علیه روسیه مطرح سازد؛ پرسش اساسی اینکه چرا مشروعیت یک حمله زیرپا شده و مشروعیت حملهای دیگر پذیرفته میشود؟
این در حالیست که به سان اوکراینیها و حتا بیشتر از آنها افغانها مشکلات و سختیهای زیادی را پشت سر گذاشتاندهاند. در ولایت پکتیا عکسهای طفل معصومی که رحم مادرش به اثر چاپهای نظامیان اشغالگر پاره شده و کودکی که هنوز چشم به جهان نگشوده و ناف مادر در وجودش پیچیده بود هرگز فراموششدنی نیست! در ماه مارچ سال 2012 یکی از نیروهای نظامی امریکا در ولسوالی پنجوایی ولایت قندهار ابتدا 16 تن را کشت و بعد جسدهای آنها را به آتش کشید. در 2 اپریل سال 2018 در محفلی فراغت در ولایت کندز حملهای صورت گرفت که در آن بیشتر از 30 تن از مردم عام به شهادت رسیدند.
در اوکراین همین گونه در ساحات مسکونی و نیز زایشگاهها بمباردمانهای صورت گرفته است که در آن مردمان ملکی قتل عام شدهاند. قصهای دلخراشِ زنی حامله که بعداً اعلام شد که کشته شده و کودکِ به دنیا نیامدهاش یکجا با وی به قتل رسیده کجا از خاطر انسانها دور میشود؟
خوشبختانه جهان در مقابل حملهای روسیه بیدار شدهاند. محکمهی جزایی بینالمللی، رهبران، قوانین و تحلیلهای جهانی ثابت کرد که همه در مقابل حملات متجاوزانه فعال اند. سخن متعجب کننده اینکه در افغانستان و در مقابل جنایات بیست سال گذشته محکمهی جزایی بینالمللی (ICC)، جامعه جهانی و حقوق بشر همه خاموش بودند.
پس از خوابهای وحشتناک افغانها، این باور که انسانها در یک جنگل زندگی میکنند که در آنجا زندگی یک انسان بیگناه هیچگونه ارزشی ندارد، نادرست ثابت شد. وقتی ما درک کردیم که مشکل اساسی در رنگ چشم، رنگ مو و رنگ جلد انسانها است شوکه شدیم. اگر افغانها چشمهای آبی و موهای زرد میداشتند و یا در موقعیت جغرافیایی متمدن جهان زندگی میکردند جنایات جنگی شان زودتر مورد تحقیق قرار میگرفت. تحریمهای فوری وضع میشد و جنگ برای آزادی آنها تروریزم نه، بلکه جنگِ برحق نامگذاری میگردید.
با نگاه به زندگی پر از مشکلات و بحرانی افغانها به ویژه در دو دههای گذشته، و برعکس حمایت رهبران جهان از حمله به اوکراین و نیز وضع تحریمهای فوری بر روسیه، انسان در تعجب میماند. در حالی که افغانها بسیار با شهامت بخاطر آزادی کشور خود در برابر تجاوز جنگیدند، اما با نگاه به جنگ اوکراین، افغانها بازهم با معیارهای دوگانه و متناقضِ جهان مواجه شدند.
نظامیان و مردمان عام اوکراینی برای جنگ آزادی خود اسلحه به دست گرفتند، این عملکرد آنها از سوی رسانههای غربی به نام قهرمانی ستایش شد. اما وقتی که افغانها و فلسطینیها در مقابل اشغالگران ایستادند به آنها تروریستان لقب داده شد. در افغانستان هزاران نفر تنها بخاطر زندانی شدند که یک وقت غذا برای کسانی که به آزادی کشور شان مبارزه میکردند، داده بودند.
از آغاز جنگ اوکراین و روسیه تاکنون اروپاییهایی باعاطفه بخاطر همدردی به مهاجران اوکراینی پناه دادند، اما وقتی که افغانها، سوریها، ایتوپیها و فلسطینیها به فرار مجبور شدند در مقابل آنها عکسالعملهای متفاوت و متناقض صورت گرفت. بسیاری از آنها به دلیل ممانعتِ نیروهای مرزی کشورهای به اصطلاح متمدن در ابحار غرق شدند. حتا در اوکراین با مهاجران سیاهپوست برخورد تبعیضآمیز را شاهد هستیم. این برخوردتعصبی به صورت واضح آشکار بود که کیها از اوکراین فرار میکنند؟ مردمِ با اقتصاد متوسط، مردمی که لباس خوب دارند، مردم تعلیم یافته و یا عیسوی؛ در حالی که مردمان کشورهای دیگر این ویژگیها را نداشتند.
این بیعدالتی و تعصب ما را باورمند به این میسازد که محکمهی جزایی بینالمللی، سازمانهای جهانی و سایر نهادهای حقوق بشری دیگر برای ما افغانها، فلسطینیها، سوریها، لیبیاییها، سومالیاییها، عراقیها، کشمیریها، میانماریها و... ایجاد نشده است، بلکه تنها در زمانی کارآمد دارند که زندگی مردمان چشمآبی، موی زرد و سفیدپوست زیر خطر بوده باشد.
نوت: مسؤولیت مقاله به نویسنده آن بر می ګردد. استفاده از مقاله با ذکر مآخذ مجاز است.