نگاهی به مفاهیم توسعه و رشد اقتصادی

نویسنده: هدایت الله واحدی

مقدمه

برای همۀ ما لازم است تا بدانیم اقتصاد چیست و چگونه زنده گی روزمرۀ ما را تحت تاثیر قرار می‌ دهد. از آن جایی که اقتصاد به دنبال درک و رفع مشکل کمبود است، یعنی زمانی که خواسته های انسان برای محصولات و خدماتی که عرضه می شود بالاتر رود یا افزایش بیآبد. اقتصاد مدرن تقسیم کار را به نمایش می گذارد، که در آن افراد با تخصص در آنچه تولید می کنند، عاید بدست میآورند و سپس از آن عاید برای خرید اقلام و مواد مورد نیاز یا خواسته خود استفاده می کنند. از اینرو نیاز است تا بزرگ ‌ترین واژه ها و اصطلاحات را در اقتصاد بشناسیم و دربارۀ بعضی متغیرهای اصلی که فعالیت ‌های اقتصادی و تجارتی‌ بر اساس آن ها اتفاق می‌افتد، قدری اطلاعات داشته باشیم. نظر به تحقیق و معلومات دست داشته برخی از افراد که با علم اقتصاد سر و کار ندارند، مفهوم واژه یا اصطلاح (رشد و توسعه) اقتصادی را یکسان می دانند، این مسئله مرا واداشت تا پیرامون این دو مفهوم و اصطلاح تحقیقی داشته باشم. این اصطلاحات اقتصادی کار برد بیشتری در اخبار، گزارش ها، مقالات علمی و سایر نوشته ها داشته و لازم است تا علاقمندان به آن پی ببرند. بناً در نوشته حاضر به تشریح مفهومی این دو واژه (رشد و توسعه اقتصادی) اهداف، ضرورت، اهمیت و معیار های آن مطالبی را به گونه اجمالی به رشتۀ تحریر در آورده ام که ذیلاً به آن پرداخته می شود.

تفاوت میان مفاهیم رشد و توسعه اقتصادی:

توسعه اقتصادی مفهومی کلیدی و یکی از عوامل اصلی حکومتداری خوب در پیشرفت کشور ها است. اگر‌ چه در دید نخست چنین به نظر می ‌رسد مفهوم توسعه اقتصادی با مفهوم رشد اقتصادی یکسان است اما این دو مفهوم از جنبه‌ هایی با هم متفاوت استند. بنابر‌این جهت فهم موضوع لازم است این تفاوت تشریح شود. ازدیاد ظرفیت های تولیدی مانند توانانی های انسانی، اجتماعی و تغییرات بنیادی در اقتصاد، علت اصلی توسعه اقتصادی می باشد. تفاوت رشد و توسعه اقتصادی را می توان در کیفیت و کمیت دید. به خاطر اینکه تفاوت میان این دو مفهم را درست درک کرده باشیم باید بدانیم که متغیر چیست؟ متغیر مفهوم ای است که بیش از دو یا چند ارزش یا عدد به آن اختصاص داده می شود. به عبارت دیگر متغیر به ویژه‌گی های اطلاق می شود که می توان آن ها را مشاهده یا اندازه گیری کرد. عدد یا ارزش نسبت داده شده به متغیر، نشان دهنده تغییر از یک فرد به فرد دیگر یا از یک حالت به حالت دیگر است. طور مثال میز یک مفهوم است نه متغیر، اما وزن میز یک متغیر است. مفهوم میز به تنهایی بر وجود ارزش های چندگانه میز دلالت نمی کند.( رنگ، وزن، ارتفاع...)، رشد اقتصادی در واقع متغیرها را به صورت کمی بررسی می کند و توسعه اقتصادی، باعث می شود که تغییرات کمی در یک زمان مشخصی بیان شود. اما از نظر کیفی مورد بررسی قرار می گیرد و این تغییرات را در جامعه نشان می دهد. این تغییرات اساسی بر تولید خالص ملی مؤثر بوده و باعث کاهش سهم زراعت و افزایش شماری شهرنشینان و سهم صنعت می گردد، همچنان سبب افزایش کار و اشتغال برای جامعه یا کشور می شود. قابل ذکر است که رشد در هر بخشی که باشد نشانۀ بزرگ شدن و بالغ شدن می باشد؛ اکنون اگر رشد مربوط به اقتصاد باشد، یعنی یک جامعه، متعهدانه به یک پیشرفت خوبی در سکتور اقتصاد رسیده است. رشد اقتصادی را در حقیقت می توان در افزایش تولید محصولات و خدمات اقتصادی، در مقایسه و یا با در نظرداشت به یک برهه زمانی دیگر تعریف کرد.(مرور زمان در آینده) رشد اقتصادی بر اساس تولید ناخالص ملی (GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازه گیری می شود؛ اگرچه گاهی اوقات، معیار های بدیل آن نیز مورد استفاده قرار می گیرند. به هر حال رشد اقتصادی تحت تاثیر عوامل مختلفی اتفاق می افتد. به عباره ساده تر، رشد اقتصادی به افزایش تولید عمومی در یک اقتصاد اشاره دارد. مفاد در تولید با افزایش متوسط مفدیت یا بهره گیری ارتباط دارد. این امر باعث افزایش عواید می شود و مصرف کننده گان را ترغیب می کند تا خرید بیشتری انجام دهند و این به معنی کیفیت بالاتر زنده گی می باشد. در اقتصاد، رشد معمولاً به عنوان تابعی سرمایه فزیکی، سرمایه انسانی، نیروی کار و تجهیزات می شود، به ویژه اینکه، افزایش کمیت یا کیفیت جمعیت حاضر در محل کار و ابزارهایی که باید با آن کار کنند و مقرراتی که آن ها برای ترکیب نیروی کار، بودجه و مواد اولیه در دسترس دارند، سبب افزایش مقدار محصول اقتصادی می شود.به هر صورت بآ افزایش رشد اقتصادی در یک جامعه، جامعه مذکور عواید ناخالص ملی بیشتر به دست میآورد که وابسته به تغییر کمی متغیر های تولید و عوامل مؤثر بر آن است. اما مفهوم توسعه چیزی فراتر از آن است. در توسعه با تغییرات در مسایل زیربنایی کشور یا یک جامعه، تحول کلیدی در وضعیت متغیر های کلیدی آن جامعه به وجود می‌آید. بنابراین رشد می‌تواند پیامد و یا ارمغانی ایجاد توسعه باشد. به عبارت دیگر، رشد به تغییر کمی متغیرها و توسعه به تغییر کیفی متغیرها اشاره دارد.

بخش اول

رشد اقتصادی

رشد را می‌توان به معنای افزایش ارزش محصولات و خدمات تنظیم‌ شده با تورم در طول زمان تعریف کرد. دانشمندان به ‌طور متعارف چنین رشدی را به صورت فیصدی افزایش تولید ناخالص داخلی یا GDP تعریف می‌کنند. رشد معمولاً به صورت واقعی (با اصطلاحات تعدیل‌شده تورم) محاسبه می‌شود تا اثر تحریف‌کنندهٔ تورم بر قیمت محصولات تولید شده را از بین ببرد. برای اندازه‌گیری رشد اقتصادی از حسابداری عواید ملی استفاده می‌کند از آنجای که رشد اقتصادی به عنوان فیصدی تغییر سالانهٔ تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازه‌گیری می‌شود، از این رو تمام مزایا و معایب آن را دارد. نرخ رشد اقتصادی کشور ها معمولاً با استفاده از تولید ناخالص داخلی به نفوس (عاید سرانه) مقایسه می‌شود. منظور از «نرخ رشد اقتصادی» نرخ هندسی سالانهٔ رشد تولید ناخالص داخلی بین سال‌های اول و آخر در یک دورۀ زمانی است. این نرخ رشد نشان‌دهندهٔ روند سطح متوسط تولید ناخالص داخلی در طول یک دوره است و هر گونه نوسانات تولید ناخالص داخلی را در اطراف این روند نادیده می‌گیرد. اقتصاد دانان، افزایش رشد اقتصادی ناشی از استفادهٔ کار آمد تر از پایه گذاری ها (افزایش بهره برداری از نیروی کار، سرمایهٔ فزیکی، انرژی یا مواد) را رشد فشرده می‌گویند. در مقابل، رشد تولید ناخالص داخلی تنها ناشی از افزایش مقدار ورودی‌های موجود برای استفاده (افزایش نفوس یا قلمرو جدید) رشد گسترده محسوب می‌شود. توسعهٔ محصولات و خدمات جدید نیز رشد اقتصادی را ایجاد می‌کند. تولید ناخالص داخلی (GDP) مهم‌ترین متغیری است که در تجزیه و تحلیل‌ها و ارزیابی‌های اقتصاد بزرگ از آن استفاده می‌شود .

اسبابی که رشد اقتصادی را تعیین می کند

قسمیکه عوامل تولید عبارت از نیروی کار و سرمایه می باشد و همراه با تکنالوژی تولید (Production Technology)، منبع تولید و عایدات یک کشور را تشکیل می‌دهند. بنابراین تغییرات عایداتی در زمان‌ها و کشور‌های مختلف در نتیجه تفاوت‌های موجود در سرمایه، نیروی کار و تکنالوژی آن به وجود می‌آید. در ادامه، نظریه رشد اقتصادی تحت عنوان "مودل رشد بطی" بررسی می‌شود. با توسعه این مودل، تحلیل کاملتر می‌شود، مانند اینکه فلمی را تحلیل کنیم و نه یک عکس را. این مودل رشد بطی نشان‌دهنده چگونگی تاثیرگذاری رشد نفوس پس‌انداز‌کننده و پیشرفت تکنالوژی بر سطح تولید یک اقتصاد و رشد آن در مرور زمان است.

     شیوه ها و موارد تولید رشد اقتصادی

  • نخستین مورد، افزایش مقدار یا اندازه سرمایۀ فزیکی محصولات در اقتصاد است. افزودن سرمایه به اقتصاد سبب افزایش بهره برداری از نیروی کار می شود.
  • موضوع بعدی در مورد ابزار کار است. ابزارها و وسایل کار جدید و بیشتر بدان معنی است که کارگران می توانند در هر دورۀ زمانی تولید بیشتری داشته باشند. به عنوان مثال، یک ماهیگیر که تور ماهیگیری در اختیار دارد، در هر ساعت ماهی بیشتری نسبت به ماهیگیری که با دست خالی این کار را انجام می دهد، شکار می کند.
  • شیوه یا روش دیگر، بهبود تکنالوژی (کاربرد منظم معلومات علمی و سایر معلومات منظم برای انجام وظایف علمی) است که نمونۀ آن اختراع سوخت نفت است. قبل از کشف قدرت تولید انرژی نفت، ارزش اقتصادی نفت نسبتاً پایین بود. استفاده از تیل به روش بهتر و سازنده تری برای حمل و نقل محصولات تولیدی و توزیع مؤثر تر محصولات تبدیل شد. تکنالوژی پیشرفته این امکان را به کارگران می دهد تا فعالیت های محصولات تولیدی خود را با یک جا ساختن و کاربرد روش های جدید، تولید بیشتری داشته باشند و این کار سبب رشد سرمایه می گردد.
  • راه دیگر برای تولید رشد اقتصادی، رشد نیروی کار است. همچنان افزایش نیروی کار لزوماً میزان تولیدی را باید تأمین کند تا بتواند معیشت اساسی کارگران جدید را مهیا ساخته و افزایش دهد؛ بنابراین کارگران جدید باید حداقل به اندازه کافی تولید کنند تا این مسئله را جبران کنند و مصرف کننده خالص نباشند.
  • مورد دیگر، افزایش سرمایه انسانی است. این بدان معنی است که کارگران در کار خود مهارت بیشتری کسب می کنند و از طریق آموزش مهارت، با تمرین بیشتر، مؤثریت و ظرفیت خود را بالا می برند. سرمایه انسانی در این زمینه می تواند به سرمایه اجتماعی نیز اشاره داشته باشد. گرایش ها به سمت اعتماد و نوآوری های سیاسی یا اقتصادی، مانند بهبود حمایت از حقوق مالکیت در واقع انواع سرمایه انسانی است که می تواند مؤثریت اقتصاد را افزایش دهد.

در مجموع دو منبع اصلی برای این قاعده یا جریان وجود دارد: رشد در اندازه نیروی کار و رشد در مؤثریت (مقدار تولید در واحد زمان) هر دو می توانند سطح یا اندازۀ مجموعی اقتصاد را افزایش دهند؛ اما تنها رشد قوی مؤثریت می تواند تولید ناخالص داخلی و عاید سرانه را افزایش دهد.

مبرمیت رشد اقتصادی

رشد اقتصادی یکی از مهمترین شاخص های اقتصاد سالم است. یکی از بزرگترین تأثیرات رشد طولانی مدت یک کشور این است که تأثیر مثبتی بر عواید ملی و سطح اشتغال دارد که باعث افزایش سطح بهتر زنده گی می شود. بنابراین، این موضوع که با رشد تولید همراه است، سبب کاریابی بیشتر افراد می شود و این امر باعث افزایش ثروت کشور و مردم آن می گردد. رشد اقتصادی در سطح بلند سبب عاید مالیاتی اضافی برای مصارف دولت می شود که حکومت می تواند از آن برای توسعه اقتصاد و یا برطرف کردن کسر بودجه از آن استفاده کند.

 عامل رشد اقتصادی

عوامل مختلفی در رشد اقتصادی تاثیرگذار استند که در ذیل به آن اشاره می کنیم:

منابع طبیعی: کشف منابع طبیعی بیشتر مانند نفت یا ذخایر معدنی دیگر رشد اقتصادی را افزایش می دهد؛ زیرا این امر باعث تغییر یا افزایش تولید کشور می شود. منابع دیگر شامل زمین های زراعتی، آب، جنگل ها، گاز طبیعی و... می باشند.

سرمایه یا زیربنای فزیکی: افزایش سرمایه گذاری در سرمایه های فزیکی، مانند فابریکه ها، ماشین آلات و سرک ها مصارف فعالیت اقتصادی را کاهش می دهد و در نتیجه کارخانه ها و ماشین آلات به مؤثریت بیشتری می رسند. این مؤثریت می تواند باعث افزایش تولید شود. به عنوان مثال، داشتن یک سیستم شاهراه بزرگ می تواند باعث کاهش چالش های پیرامون انتقال مواد اولیه یا محصولات دیگر در سراسر کشور شود که می تواند تولید ناخالص داخلی آن را افزایش دهد.

نفوس یا نیروی کار: ازدیاد نفوس به معنای افزایش در دسترس بودن کارگران یا کارمندان است که به معنی نیروی کار بالاتر می باشد. البته یکی از نقاط ضعیف داشتن جمعیت زیاد این است که می تواند منجر به سطح بالای بیکاری شود.

سرمایه انسانی: افزایش سرمایه گذاری در حصۀ سرمایه انسانی می تواند کیفیت نیروی کار را بهبود بخشد. این افزایش کیفیت سبب بهبود مهارت ها، توانایی ها و آموزش می شود و از آنجای که کارگران ماهر مؤثریت بیشتری دارند، این امر تأثیر قابل توجهی در رشد دارد.

بهبود تکنالوژی: عامل تأثیرگذار دیگر، بهبود تکنالوژی است، که می تواند مؤثریت را در کار افزایش دهد؛ بنابراین رشد و توسعه را سرعت می بخشد. این افزایش بدان معناست که فابریکه ها می توانند با مصارف کمتری به کار تولید بپردازند.تکنالوژی باعث رشد مداوم در دراز مدت می شود.

قانون : موجودیت قوانین مناسب که از تولید کننده گان به نحو مطلوبی حمایت کند (مانند قوانین مربوط به مالیات و...) و موانع آن ها را برطرف سازد، می تواند سبب رشد اقتصادی شود.

اهداف و مفهوم توسعۀ اقتصادی

از اهداف اصلی توسعه اقتصادی می‌توان به افزایش رفاه اجتماعی، کاهش فقر، ایجاد عدالت اجتماعی و ایجاد اشتغال اشاره کرد. توسعه اقتصادی، به سیاست‌ ها، برنامه‌ ها یا فعالیت‌ هایی گفته می شود که به منظور دستیابی به بهبود شرایط اقتصادی و کیفیت زنده گی یک جامعه استفاده ‌شود. تعریف دقیق این مفهوم وابسته به جامعه‌ای است که درباره آن بحث می‌شود. اما ابعاد مختلفی از تغییرات اجتماعی-اقتصادی همراه با افزایش ظرفیت‌های تولیدی، فزیکی، زیربنایی، تخنیکی را شامل می‌شود. توسعه اقتصادی از طریق تغییر بنیادی در متغیرها به دلیل ایجاد تحول از اقتصاد سنتی به مدرن طی جریان رشد انجام می‌شود. اقدامات مختلفی باعث ایجاد توسعه اقتصادی می‌شوند. برای کشور های در حال توسعه مانند اهداف توسعه اقتصادی در واقع علاوه بر تاثیر روی افزایش پولی کشور، رفاه اجتماعی، کاهش فقر، افزایش شغل برای هر کشور تمرکز دارد. این موارد باعث افزایش عدالت اجتماعی نیز می شود.در کشور های پیشرفته این موارد متفاوت است، افزایش رفاه برای جامعه وابسته به افزایش امکانات برای مردم جامعه است.

ضرورت و اهمیت توسعه اقتصادی

رفع مشکلات جامعه نیازمند ابزارها است. تنها با ایجاد رشد مرحله‌ای و یا از طریق بهبود تدریجی نمی‌ توان مسائل جدی و عمیق اقتصادی یک جامعه را برطرف کرد. بسیاری از جوامع توسعه نیافته یا در حال توسعه، از مشکلات عمیقی مانند بی‌کاری، فقر، فقدان امنیت اقتصادی و غذایی رنج می‌برند. رشد سریع اقتصادی باعث بهبود کمی این شاخص‌ها می‌شود نه رشد تدریجی. این جوامع جهت تبدیل شدن به یک جامعه توسعه یافته نیازمند رشد بالا جهت موفقیت در بازار رقابت می‌باشند. بنابر‌این برای برطرف کردن مشکلات و همچنان بهبود کیفیت زنده گی، نیازمند ایجاد زیربنا‌های نوین استند. چنین تحولی همانا توسعه اقتصادی است.

توسعه اقتصادی

مثال های توسعه اقتصادی در ذیل به آن اشاره می کنیم:

  • پیاده‌ سازی سیاست برای توسعه شغل‌های مبتکرانه به منظور حل معضل بی‌کاری تعلیم یافته ها (اشخاص مسلکی)؛
  • توسعه زیربناهای هوایی برای ورود طیارات به کشور فاقد زیربنا؛
  • تغییر بنیادی در یک سیستم آموزشی به منظور تربیت نیروی متخصص جهت یک پیشرفت خاص؛
  • ایجاد انگیزه و تشویق جهت براه‌ اندازی کسب و کار جدید و ایجاد رشد اقتصادی.

شاخص ها و استندرد های توسعه اقتصادی

شاخص ها و معیار های توسعه اقتصادی عبارتند از : تولید ناخالص ملی، تولید ناخالص داخلی، عاید سرانه، شاخص کیفیت فزیکی زنده گی، شاخص توسعه انسانی و همچنان شاخص های دیگری نیز وجود دارد که می شود از آنها به قرار ذیل نام برد: دسترسی به صحت عامه و آب آشامیدنی سالم، مشارکت، میزان دوگانگی (بخش سنتی- بخش مدرن)

نتیجه گیری

از مفاداتی که در بالا جسته و گریخته به آن تماس گرفته شد، برمیآید که اقتصاد در صدد درک و رفع مشکل کمبود است. یعنی زمانیکه تقاضا برای نیازمندی ها و خواسته ها بشری بیشتر می شود، بیلانس را در حصۀ عرضه و تقاضا مواد مورد ضرورت به میان آورده هچنان به تحلیل تولید، توزیع و مصرف محصولات و عرضه خدمات می پردازد. از اینکه در علم اقتصاد مفاهیم و اصطلاحات زیادی بکار برده می شود و درک آن برای مردم مشکل زا بوده همچنان کسانیکه در اطلاع رسانی مسایل اقتصادی سر و کار دارند باید به عمومیات مسایل اقتصادی پی ببرند لازم است تا برخی از اصطلاحات این عرصه را بدانند. بناً مفاهیم رشد و توسعه اقتصادی کار بردی ترین واژه ها و اصطلاحات مسایل اقتصادی می باشد که اکثراً مردم آن را از لحاظ معنی یکسان می دانند در حالیکه رشد اقتصادی متغیرها را به صورت کمی بررسی می کند و توسعه اقتصادی، باعث می شود که تغییرات کمی در یک زمان مشخصی بیان شود. یعنی رشد اقتصادی بر کمیت تاکید دارد و توسعه اقتصادی برکیفیت می پردازد. توسعه اقتصادی بر تولید خالص ملی مؤثر بوده و باعث کاهش سهم زراعت و افزایش شماری شهرنشینان و سهم صنعت می گردد، همچنان سبب افزایش کار و اشتغال برای جامعه یا کشور می شود و رشد اقتصادی یکی از مهمترین شاخص های اقتصاد سالم است. رشد اقتصادی در سطح بلند سبب عاید مالیاتی اضافی برای مصارف دولت می شود که حکومت می تواند از آن برای توسعه اقتصاد و یا برطرف کردن کسر بودجه از آن استفاده کند. از اهداف اصلی توسعه اقتصادی می‌توان به افزایش رفاه اجتماعی، کاهش فقر، ایجاد عدالت اجتماعی و ایجاد اشتغال اشاره کرد. توسعه اقتصادی، به سیاست‌ ها، برنامه‌ ها یا فعالیت‌ هایی گفته می شود که به منظور دستیابی به بهبود شرایط اقتصادی و کیفیت زندهگی یک جامعه استفاده ‌شود. بناً چنین به نظر میرسد که رشد اقتصادی قدمه های رسیدن به توسعه اقتصادی می باشد. به گونه مثال؛ در تعریف هدف گفته شده که هدف نتیجه مطلوبیست که تمام فعالیت ها به سوی آن سوق داده می شود و مقصد عبارت از قدم های است، جهت رسیدن به هدف (فعالیت ها و کارکردهای که انجام می شود به خاطر رسیدن به هدف)می باشد تا به "هدف" که یک چیزی کلی و عمومی است رسید به همین شکل رشد اقتصادی مانند مقصد اقداماتی است جهت رسیدن به توسعه اقتصادی.